ابوالقاسم فنایی مینویسد:
«ساحت دیگری که داریم ساحت عواطف و احساسات ما است که در آنجا هم عواطف و احساسات غیراخلاقی در ما شدید میشود و آنها میتوانند مانع اخلاقی زیستن ما باشند. یک اتفاق بدی که ممکن است در بعضی از جوامع دینی بیفتد برمیگردد به تعلیم و تربیت دینی. در تعلیم و تربیت دینی، والدین یا سیستم آموزش و پرورشی که به دینی زیستن اهمیت میدهد سعی میکنند انگیزههای افراد و دلایلی را که برای توجیه یک کار دارند را منحصر به دلایل دینی کنند. اگر نگاه کنید خیلی از خود ما به طور ناخودآگاه وقتی میخواهیم فرزندمان کاری را انجام ندهد به او میگوییم این کار را انجام نده برای اینکه خدا بدش میآید؛ اگر میخواهی خدا دوستت داشته باشد، این کار را انجام نده یا میگوییم اگر دروغ بگویی، جهنم میروی. مثلاً میگوییم اگر میخواهی پیغمبر یا امام زمان دوستت داشته باشد، این کار را بکن یا آن کار را نکن. آن کسانی که با این شیوه تربیتی بار میآیند انگیزهها و دلایلشان برای اخلاقی زیستن منحصر میشود به دلایل و انگیزههای دینی. اگر از بدِ حادثه یک اتفاقی در آن جامعه دینی بیفتد، مشکلاتی پیش بیاید، مثل مشکلات سیاسی یا اجتماعی، که باورهای دینی افراد جامعه تضعیف شود، اخلاق هم خودبهخود از بین میرود. یعنی اگر به هر دلیلی، به خاطر توطئه دشمنان یا به خاطر ناکارآمدی سیستم سیاسی، افراد در موقعیتی قرار بگیرند که در وجود خدا یا وجود زندگی پس از مرگ دچار شک و شبهه شوند، بنیانهای اخلاقی جامعه هم فرو میریزد و پشتوانه روانشناختی اخلاق از بین میرود و خیلی راحت رفتارهای غیراخلاقی از او سر خواهد زد. در حالی که همین فرد اگر از همان ابتدای کودکی پدر و مادر به او گاهی اوقات هم میگفتند که این کار را نکن، چون خوب نیست، یعنی دلیل و انگیزه اخلاقی برای او تولید میکردند، آن مشکلات پیش نمیآید؛ مثلاً به فرزندمان بگوییم این کار را نکن، چون مردمآزاری است و مردمآزاری بد است. یا بگوییم دوست داری دیگری همین بلا را سر تو دربیاورد؟ دوست داری همان طور که تو خواهرت را کتک میزنی، برادرت هم تو را کتک بزند؟ اگر از این جور دلایل را در ذهن فرزندمان پررنگ شود و او را به این صورت تربیت کنیم، وقتی آن باورهای دینی تضعیف شود، هنوز هم شخص دلیل و انگیزهای برای اخلاقی زیستن دارد و از این جهت مشکلی برای او به وجود نمیآمد.» (با اندکی ویرایش به نقل از بنیاد باران)
یادداشتها:
ـ سایت و اینستاگرام بنیاد باران (دسترسی در 1399/2/30)
ـ یادداشت مرتبط: